محل تبلیغات شما



خونمون خالیه از تو، رفتی تو واسه همیشه رفتی و نبودن تو، هنوز باورم نمی شه این اتاق ساده کم بود، جای تو قلب بهشته پَر زد از زمین خاکی، یه فرشته یه فرشته اون عزیزی که تو دنیا یار من بود یاورم بود نازنیم نازنینم اون فرشته مادرم بود من چه خوشبختم که سال ها روزگاری با تو داشتم یادمه که با چه شوقی سر رو شونه‌هات می ذاشتم کاش می شد بازم ببوسم اون دو دست مهربونت اسممو یه بار دیگه می شنیدم از زبونت اشکامو تو پاک می کردی، کاش برای بار آخر من صدات می زدم و باز، تو می
به نام خالق زیبایی ها . امروزبعداز یک هفته دوری از ورزش به اتفاق همسرجان رفتیم کوهپیمایی.وقتی رسیدیم ورودی کوه، گروه چنددقیقه ای زودتر ازماحرکتشون روآغاز کرده بودند وما درچشمه خاچیک بهشون ملحق شدیم. درطی مسیر خانمی نسبتا"جوان دررا برگشت از کوه باچهره ای گشاده و خندان نگاهی به ماکرد و گفت سلام برشما گل وبلبل ماهم به گرمی پاسخ دادیم.گمان میکردم که ازهمکاران ویا از همنوردهای سابق همسرم باشند!ولی ایشون گفتن اصلا شناختی ازشون ندارم !ولی حدسم این بود که
به نام خالق هستی آفرین روزچهارشنبه 93/9/19 همسرم عازم کربلابودن به اتفاق برادر وبرادرزاده گرامیم وفرزند بزرگم رفتم فرودگاه برای بدرقه ساعت 9صبح رسیدیم فرودگاه وبه سالن مستقبلین مراجعه کردیم تا متصدیان کاروان محمدرسول الله (ص)روپیداکنیم تاپاسپورت وبلیط روازشون بگیریم ولی با کمال تعجب فردی یا افرادی برای پاسخگویی وجود نداشت !! همسروبرادرم بااسترس مرتب این وآنطرف جستجو میکردن بعدازگذشت نیم ساعت بالاخره همسرم به سمت چند نفر که دورشون روتعدادی افراد تجمع
روز جمعه 29 اردیبهشت به نام هستی آفرین . امروزدرساعت 8:30 به اتفاق همسر وفرزندعزیزم،به یکی از حوزه های اخذرای دردبستان محل ستمون حضور پیدا کردیم تا به کاندیدهای مورد نظرمون در انتخابات ریاست جمهوری،شورای شهر ونماینده مجلس شورای اسلامی رای بدیم یک ساعتی زمان بردتا نوبت به مابرسه وفرایند برگه های تعرفه ها انجام بشه وبه دستمون برسه تا رای خودمون روبنویسم وبه صندوق آراء بیاندازیم. خلاصه؛کاندیداهای مورد نظرمون رونوشته ودرصندوق مخصوص اخذ آراء انداختیم
روز پنج شنبه 28اردیبهشت96 حسبناالله ونعم وکیل امروزخداروشکر روز بسیار پربرکتی برام رقم خورد .! به واسطه قدوم مبارک وخوش یمن دوست عزیزم وپسرنارنین شون وقتی تماس گرفتند من حیاط بودم تا اومدم جواب بدم تماس قطع شد به فاصله چند دقیقه خودم مجدد با دوستم تماس گرفتم.بعداز احوالپرسی گفتن اگه منزل تشریف دارین میخواستم بیام دیدنتون ،من که سوپرایز شده بودم گفتم تشریف بیارین ؛ بعد تماس تقریبا نیم ساعت بعد رسیدن منزلمون ویک ساعتی رو باهم بودیم وازحضورشون بسیار شادمان
روز پنج شنبه10 فروردین 96 امروزساعت 11:15 به اتفاق همسری ومادرشون وبرادرهمسری وخانواده محترمشون وفرزند کوچکمرفتیم بهشت زهرا برای زیارت ونثارفاتحه به روح مقدس شهدا واهل قبور تاساعت 15:30طول کشید البته مادر همسری وجاری جون کمی زودتر برگشتن منزل تابساط ناهار رو آماده کنند. اززحمات این بزرگواران بسیار سپاسگزارم امیدوارم که عمری باقی باشه تا بتونم درحدتوان محبتهاشون روجبران کنم ان شاءالله برسرمزاردرگشتگان پدروعمو وپسرعمو ومادربزرگ همسرعزیزم ومرحومه خواهرم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نشریه صنعتی